خدانگهدار

دلتنگ و حزین و دردمندم کردی

مجروح به زخم نیشخندم کردی

بند تن من ز هم گسستی

قلبی که سپرده بودمت شکستی

همراه شدی تو با زمانه

راندیم به زور و تازیانه

بر بی کسی ام نظر نکردی

از آه دلم حذر نکردی

من جز تو نداشتم پناهی

محکوم شدم به بی گناهی

من می روم امشب از کنارت

دل می برم از تو و دیارت

ای جان و دلم خدانگهدار

چشمان مرا به یاد بسپار .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد